یـا دیـوار هـاے مـا مـوش نـدارنـد یـا مـوش هـا کـر شـده انـد ،
و نـمـے شـنـونـد صـدای نـالـه هـاے پـر از بـغـضـم را . . .
مـوش هـم مـوش هـاے قـدیـم . . .
به باد رشک می برم
که محرم است حریم گیسوانت را...
و نوازشگر گونه هایت
آنگاه که لبخند می زنی
و سنگ صبور اشکهایت
آن هنگام که می باری...
بهار را بخاطر نگاهت دوست دارم.
ماه کامل است
من تنها،
میدانم که چشمانت زیر نور ماه خواهد درخشید...
من از تکرار واژه ی دلتنگی خسته ام
من از حروف فاصله بیزارم
من از باد که بوی گیسوانت رانمی آورد دلخورم،
من از هر واژه که نام توبرآن نباشد گریزانم...
بیا که،
بغض کودکانه ام آغوش تو را کم دارد...
بهار را بخاطر نگاهت دوست دارم.
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
وقتیـــــــــ بــــــرگــــآیـــ پاییِِِِِـــــــزو زیر پامون لـــــه می کنیمـــــ
یــــادمون بـــاشه کـــه اونــــآ یـــه روزِیــــــ ....
بهمون نفســـــ هدیــه می کردنــــ
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
hischat |